مدیریت عملکرد در عمل: بررسی تطبیقی دستگاه های اجرایی
Performance Management in Practice: A Comparative Study of Executive Agencies
چگونه و تا چه اندازه شاخصهای عملکرد بر مدیریت عالی سازمانها تأثیرگذار است؟ میزان استفاده از دادههای به دست آمده توسط وزارتخانهها به عنوان ابزار راهبری تا چه اندازه مورد استقبال قرار گرفت؟ در این تحقیق از مدلی استفاده میشود که ویژگیهای وظیفه اولیه را به عنوان منبع تغییرات شناسایی میکند. بنابراین تأثیر ویژگیهای وظیفه اولیه از طریق تضاد بین چهار کارکرد مختلف بررسی شد. سپس به بررسی ویژگیهای سیستم ملی تعبیه شده از طریق تضاد بین چهار کشور فنلاند، هلند، سوئد و انگلستان میپردازد.
اثرات نظری روی رژیمهای مدیریتی
ویژگیهای وظیفه اولیه و ویژگیهای سیستم ملی، تا حدودی اثرات نظری بر رژیمهای مدیریتی داشتند. به همین ترتیب، گرایشهای عمومی معینی همه کشورها و اکثر کارکردها را در بر گرفت. اینها ابتدا شامل رشد فزاینده سیستمهای شاخص عملکرد پیچیدهتر و دوم ضعف وزارتخانهها در توسعه هدایت استراتژیک مبتنی بر عملکرد است. در طول دو دهه گذشته، معرفی مدیریت عملکرد و ایجاد سازمانهای اجرایی، دو مورد از گستردهترین گرایشهای بینالمللی در مدیریت دولتی بود.
مقایسه مدیریت عملکرد بر وظایف اولیه
یافتههای منتخب از مطالعه عمیق مجموعهای از آژانسهای مشابه در چهار کشور فنلاند، هلند، سوئد و بریتانیا را گزارش میکند. یعنی باید مدیریت عملکرد را برای وظایف اولیه تقریباً یکسان در هر چهار کشور مقایسه میشد. این وظایف شامل جنگلداری، هواشناسی، تامین اجتماعی و زندان است.
پژوهش عمدتاً بر تأثیرات مربوط به سیستمهای ملی (فرهنگ و الگوی نهادی در هر کشور) و وظایف آنها (آیا شباهتهایی بین، مثلاً، سازمانهای جنگلبانی در چهار کشور و تفاوتهایی با مثلاً دفاتر هواشناسی آنها وجود دارد) متمرکز بود. همه اینها برای دستیابی به تاثیرات سیستمها/فرهنگهای ملی و ویژگیهای وظیفه بوده است. به این صورت که تا چه اندازه بر ایدههای عمومی مدیریت عملکرد و تصمیمات اتخاذ شده در هر زمینه ملی و عملکردی اثر داشتهاند.
شواهد مربوط به مدیریت عملکرد و هدایت عملکرد
به شواهد مربوط به مدیریت عملکرد و هدایت عملکرد در چهار کشور دقت میکنیم. پس متوجه خواهیم شد که تفاوتهای بینالمللی مشاهده شده به خوبی با دو ایده اول برآمده از نظریه نهادگرایانه تاریخی مطابقت دارد. دولتهای بریتانیا میتوانند اندازهگیری عملکرد را سریعتر و بیشتر انجام دهند.
زیرا در درون یک نظام حکومتی اکثریتی و تک حزبی، با امتیاز کمتر و امکان بیشتر برای تحمیل «زیان» به گروههای قدرتمند کار میکنند. فرهنگ فردگرایانهتر و پذیرش ریسک، امکان استفاده از دستگاههایی مانند پرداختهای مرتبط با عملکرد و گزارشدهی عمومی شفاف از اهداف و دستاوردها را فراهم میکند. در سه کشور دیگر که جمعگراتر هستند، اندازهگیری عملکرد به عنوان یک تکنیک مدرن مشروع پذیرفته شده است. در فضای فرهنگی مذاکرهکنندهتر استفاده میشود. آنها همچنین دارای ویژگیهای شرکتی کاملاً قوی هستند.
نقش سیاست در هدایت عملکرد
سیاستها معمولاً بهطور غیررسمی و از طریق شبکههایی از مؤسسات کلیدی تدوین میشوند. در چنین شرایطی، هدایت عملکرد ممکن است روابط و منافع مهم را تهدید کند. الگوهای شواهد نه تنها به دلیل تفاوتهای بین کشوری پیچیده هستند، بلکه به نظر میرسد به طور قابل توجهی بر اساس وظیفه اصلی متفاوت خواهند بود.
بنابراین شاید بتوان آنها را با «ماتریس وضوح/اختیار» که اخیراً توسط محققان مدیریت عملکرد ایالات متحده پیشنهاد شده است مرتبط دانست. یعنی آنها به روشهای مختلف ترکیب میشوند تا زمینههایی با وضوح بالا یا پایین در مورد ماموریتها و سطوح اختیارات مدیران را ایجاد کنند.
تاثیرات سیاست بر مدیریت عملکرد
در اینجا وزارتخانهها در بیش از هر سه وظیفه دیگر در مدیریت عملکرد سازمانها مداخله کردهاند. برجستگی سیاسی قویترین موثرترین تأثیر و غیرقابل پیشبینیترین تأثیرات را دارد. باید ذکر شود که اخلاقیات داستان وقتی که شرمساری، رسوایی یا فاجعه رخ میدهد، جالب میشود.
به این صورت که سیاستمداران و رسانهها به طور ناگهانی به فعالیتهای سازمانی که قبلاً هرگز درباره آنها سؤال نکردهاند، علاقهمند میشوند. این علاقه شامل دادههای عملکرد میشود اما بعید است که این دادهها در طول جنگهای سیاسی دارای موقعیت ممتازی باشند. احتمالاً آنها فقط به عنوان مهمات اضافی تلقی میشوند. باید گفت که سازمانهای با بودجه کلان توجه وزارتخانهها را بیشتر از سازمانهای با بودجه کوچک جلب میکنند. به طور کلی به نظر میرسد که توجه بیشتری از سوی وزارتخانهها (به ویژه وزارت دارایی) نسبت به آنها میشود.
وظایف و عملکرد همگرایی
آنچه تئوریها به آن توجه نمیکنند، همگرایی در هر کشور و وظایف و عملکرد آنها در تمام زمینههایی است که مورد بررسی قرار گرفت. این مورد در همه جا یک مفهوم در حال گسترش است. مثلا برای یک محصول از زمانی که یک ویژگی چند بعدی مالی داشت. یعنی تنها دغدغههای «تولیدکننده» مانند کارایی و مقرون به صرفه بودن و بلکه عناصر «کاربر» مانند کیفیت خدمات و رضایت مشتری را در بر میگیرد.
همه این نوع معیارها «عادی» شدهاند به این معنا که آنها به طور گسترده پذیرفته شدهاند. آژانسها در همه کشورها از نسخههای «کارت امتیازی متوازن» استفاده و یا شروع به توسعه آن میکردند. این نوع همگرایی بینالمللی میتواند تفاوتهای ملی و بخشی را تحت تأثیر قرار دهد. در ادامه اقدامات غیرمالی همچنان در رتبه دوم قرار میگیرند. پس در نتیجه گسترش واژگان اندازهگیری عملکرد یک تجارت، در امتداد خطوطی که تقریباً بیست سال پیش پیشنهاد شد، کاملاً کند است.
اندازه گیری و سنجش عملکرد
بسیاری از دولتها پیام سنجش عملکرد را دریافت کردهاند. به این معنا که به شدت به سمت شناسایی نتایج برنامههای خود و اندازهگیری پیشرفت در راستای آن پیش رفتهاند. چالش بزرگ بعدی برای آنها استفاده از این اطلاعات برای تصمیمگیری و سیاستگذاری است. در حالی که این گسترش و تقویت اندازهگیری عملکرد ممکن است جهت اصلی جریان بینالمللی را بسازد. پس باید گفت که جزرومدی بوده که کموبیش در بخشهای مختلف اقیانوس جریان دارد و خطوط ساحلی سازمانی را با اثرات نسبتاً متغیر میشکند.
نظریه های همگرایی
الگوهای پیچیده همگرایی و واگرایی همزمان به چندین فرصت برای تحقیقات بیشتر اشاره دارد. نظریههای همگرایی بینالمللی قبلاً توجه آکادمیک خوبی را به خود جلب کردهاند. با این وجود، در کار روی فرهنگها، ظرافت آشکاری وجود دارد. تقریباً همه قبول دارند که فرهنگ مهم است. اما تحقیقات تجربی سیستماتیک کمی وجود دارد که به طور خاص بر سازمانهای بخش عمومی متمرکز بوده و حتی کمتر به صورت مقایسهای باشد.
جمع بندی
در شمال غربی اروپا، اندازهگیری عملکرد تقریباً جهانی شده است. در این سطح همگرایی بیشتر مشهود خواهد بود. مدیریت عملکرد به طور پیوسته در حال رشد است، اما در شکل و قدرت در کشورهای مختلف و وظایف مختلف متفاوت میشود. نظارت بر عملکرد سازمانها توسط وزارتخانهها هنوز امری نادر است. اندازهگیری عملکرد و مدیریت عملکرد همچنان فعالیتهایی هستند که عمدتاً توسط مدیران اجرا میشوند. در کل، سیاستمداران و شهروندان نیز علاقه چندانی نشان نمیدهند مگر اینکه فاجعه، رسوایی یا خرابی اتفاق بیفتد.