بررسي ارزش هاي فرهنگي در ايران و امکان دستيابي به هدف ارايه به نحو مطلوب استاندارد هاي بين المللي حسابداري
نویسندگان: نوروش ايرج
کلیدواژه ها: برنامه ريزي آرماني | تبصره 3 بودجه تخصيص اعتبارات | بهينه سازي | بودجه بندي سرمايه اي
چکیده:
نزديک به دو دهه از ترجمه و نشر استانداردهاي بين المللي حسابداري, و چند سالي از تشکيل کميته هاي استانداردها و رهنمودهاي حسابداري, و تدوين بيانيه هاي حسابداري با قيد ‹ مطابقت آن با استانداردهاي بين المللي حسابداري› مي گذارد. ايران کشوري با ويژگي هاي فرهنگ جمعي, فاصله زياد قدرت و کنترل قانوني, گريز شديد از نامعلومي و استقرار گسترده نهادهاي قانوني, اقتصاد دولتي و سياسي, همانند بسياري از کشورهاي در حال توسعه, تفاوت زيادي در زمينه هاي فرهنگي, سياسي, قانوني, اقتصادي با ساير کشورها دارد. حرفه حسابداري به عنوان يک زيرفرهنگ نمي تواند در کشورهاي با فرهنگ هاي متفاوت يکسان عمل نمايد. تصريح چارچوب نظري کميته رهنمودهاي حسابداري ايران مبني بر ارائه مطلوب (منصفانه) صورت هاي مالي در تضاد با الزام قانوني در استفاده از دفاتر قانوني (مالياتي) جهت گزارشگري مالي, و دخل و تصرف کميته در برخي روش هاي مندرج در استانداردهاي بين المللي حسابداري (نظير حذف روش لايفو در ارزيابي موجودي کالا) بوده و ارائه مطلوب نتايج عملکرد و وضعيت مالي واحدهاي تجاري را دشوار کرده است. مولر (Mueller) ادعا مي کند براساس استان فارس صورت بندي مي شود و مي توان با آن تخصيص بهينه اعتبارات را براي هر سال تعيين کرد. نتايج حاصل از مدل, با توزيع واقعي اعتبارات مقايسه مي شود ونشان مي دهد که روش جاري توزيع و تخصيص اعتبارات تبصره 3 بودجه بهينه نبوده و نه تنها قادر نيست اهداف تعيين شده را محقق سازد, بلکه باعث خردشدن اعتبارات نيز مي شود. همچنين تعيين بخشي از بودجه تحت عنوان اعتبار توزيع نشده, بدون برنامه مشخص قبلي براي توزيع آن, مانع رسيدن به سطوح بالاتر ازبهينه سازي تخصيص کل اعتبارات گرديده است. همچنين نتايج اين مطالعه نشان مي دهد مدل پيشنهادي قادر است تخصيص هاي بهينه را براساس محدوديت هاي تعيين شده معين کند, کسري يا مازاد احتمالي را پيش بيني کرده و جهت رفع آن به تصميم گيران کمک نمايد و در نتيجه به اهداف تعيين شده برسد.