مديريت استراتژيك
اين ديدگاه در دهه 1980 با هدف ايجاد هماهنگي و انسجام هرچه بيشتر در اهداف و برنامههاي سازماني و نيز اطمينان از اجرا و پياده سازي طرحها ظهور كرد.
مديريت استراتژيك، اصطلاحي است كه جهت تشريح فرآيند تصميمگيري و اجرا مورد استفاده قرار ميگيرد. به اين ترتيب مديريت استراتژيك عبارت است از جريان تصميمها و فعاليتهايي كه منجر به ايجاد يك يا چند استراتژي موثر براي نيل به اهداف ميشود. به همين طريق فرآيند مديريت استراتژيك روشي است كه در آن استراتژيستها به تعيين اهداف و تصميمگيري استراتژيك ميپردازند.
در اين فراگرد سه عنصر اساسي مطرح ميشود كه عبارتند از:
ـ توسعه استراتژي
ـ اجراي استراتژي
ـ كنترل و ارزيابي استراتژي
در راستاي اين فراگرد مديريت استراتژيك بايد، چهارعامل كليدي را كه متفقاً موجب تحقق برنامه ميشوند، در نظر داشت. اين عوامل عبارتند از:
ـ محيط اجراي برنامه (نحوه ارتباطات، سازگاري وغيره)
ـ استراتژي و برنامه (اهداف، راهبرد، سياستها و طرحهاي عملي)
ـ ساختار سازماني (وظائف محوله، تعيين حدود مسئوليتها و اختيارات تفويض شده، سيستم گزارش دهي و غيره)
ـ فرآيند ارتباطات درون سازماني (تاثيرگذاري بر رفتار كاركنان، روشهاي جلب مشاركت، تخصيص منابع، اجراي برنامه و غيره)
تفاوت هاي اصلي برنامه ريزي استراتژيك و برنامه ريزي بلندمدت را مي توان در جدول زير خلاصه نمود.
| برنامهريزي استراتژيك[1] | برنامهريزي بلند مدت[2] |
مفروضات | سيستم باز است و همانطور كه جامعه تغيير ميكند سازمان نيز بايد تغيير كند. | سيستم بسته است و برنامههايث كوتاه مدت و طرحهاي بلند مدت در داخل آن سيستم تدوين و توسعه مييابند. |
تمركز روي | فرآيند برنامهريزي، تعيين ماموريت، رسالت، تحليل محيط خارجي و ظرفيت سازماني و آموزش كاركنان سازماني است. | طرح نهايي، برنامه و تحليل داخلي سازمان است. |
برنامهريزي توسط | گروه كوچكي از برنامه ريزان و شركت وسيع افراد ذينفع صورت ميگيرد. | اداره يا بخش، برنامهريز يا افراد متخصص و حرفهاي صورت ميگيرد. |
تصميم گيري | بر اساس تمايلات و تحليل روندهاي جاري و مشخص صورت ميگيرد. | بر اساس اطلاعات موجود صورت ميگيرد. |
تاكيد روي | تغييرات برون سازماني، ارزشهاي سازماني و اقدامات پيشگامانه است. | تغييرات درون سازماني، روشهاي برنامهريزي و برنامهريزي درون سازماني است. |
آينده نگري | سوال ميكند چه تصميماتي بر اساس درك موقعيت پنج سال آينده ولي متناسب با وضعيت حال اتخاذ ميشود. | بر اهداف دراز مدت و كوتاه مدت از حال تا پنج سال آينده تمركز دارد. |
استوار است بر اساس | تصيمگيري خلاق و بصيرت آميز. اين كه چگونه سازمان را بر اساس محيط در حال تغيير آينده هدايت كرد و كدام فرآيند سازماني قادر به اتخاذ بهترين تصميم و پيشبيني آينده است و ميتواند بر اساس توافق همگاني عمل كند. | مجموعهاي است از اطلاعات مرتبط به هم و مفصل سازماني و برنامه واحدهاي مختلف سازماني و نمايندگيهاي مربوطه و توانايي بودجههاي جاري. |
فرآيند برنامهريزي بصورت | از بالا به پايين و در سطوح فوقاني و مديريت استراتژيك سازمان صورت ميگيرد. | فرآيندي از پايين به بالا و در سطوح پايين سازمان صورت ميگيرد. |
نوع ديد | با در نظر گرفتن بهترين و بدترين حالت سعي در برنامهريزي واقع بينانهتري دارد. | برنامهريزي بلند مدت تا حدود زيادي خوشبينانه است. |
تغيير پذيري | از آنجا كه با ديد كلي و يكپارچه به مسائل نگاه ميكند تغيير پذيري كمتري داشته هماهنگي و سازگاري بيشتري با برنامههاي جزئي تر ايجاد ميكند. | فرآيند برنامه ريزي بلند مدت بندرت ثابت ميماند و كمتر با برنامههاي جزئي و انفرادي هماهنگ ميشود. |
گرايش بر | برنامهريزي و هدفگذاري كيفي و انعطافپذيري است. | برنامهريزي و هدفگذاري كمي است كه انعطافپذيري و شرايط واقع بينانه كمتري دارد. |